shadishadi، تا این لحظه: 21 سال و 6 ماه و 23 روز سن داره

خاطرات ستایش

من ولیلا

سلام دیروز لیلا دختر عموم صبح ساعت 8:15 به خونه ی ما آمد.من خواب بودم مامانم اومد و منو از خواب بیدار کرد وگفت که بیدار شو لیلا اومده منم سریع بلند شدم رفتم پیشش لباساشو عوض کرد وبعد باهم صبحانه خوردیم کمی صبر کردیم تاصبحانمان هضم شود بعد رفتیم به سراغ بازی دوچرخه سواری کردیم شب که شد رفتیم باغ خودمون باپسر عمم و لیلا جون کلی بازی کردیم و پیش درختا رفتیم هنذونه ها و بامیه و بادمجونا ثمر داده بودن همونجا یه آفتاب پرست دیدیم که بچه تو شکمش بود خیلی زشت بود عموم از زیر خاک بیرونش آورده بودش بیچاره از بس تپل بود نمیتونس از جاش تکون بخوره و شب با خستگی اومدیم خونه لیلا پیشم شب خوابید خیلی روز خوبی بود فردا صبحشم با هم رفتیم کلاس بسکتبال لیلا ه...
25 خرداد 1391
1